چو رودخانه
که در گذر خویش
نگه به سنگها نکند
چو صبحدم نسیمی
که دست رفاقت
به صخره ها ندهد
چو ابر که به مرداب
نگهی از کرم نکند
گذشتی و ما را
ندیدی و هرگز
گمان نبری که
عاشق زاری
به انتظار قدومت
چه ساکت و آرام
به کنج دخمه ی دنیا
به زیر گنبد گیتی
چو روزهای گذشته
به انتظار نشسته است .
حسین دشتی