افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

شازده کوچولو

از چه گلشن ای گل سرخ آمدی ؟

از چه رو بر سینه ی من پا زدی ؟

سرد گفتی وای از این زمهریر !!!

طعنه بر من زد خدایا شاهدی .

حسین دشتی.


دل

دلم پای مال نگاه تو شد

چه شد که این چنین روسیاه تو شد؟

سکوتی به لب داشت آنگه که مرد

و دل کشته ی بی گناه تو شد ...

حسین دشتی

سقوط

سکوت و سکوت و سکوت و سکوت

تو در آسمانها و من در سقوط

یگانه ترینی تو در کهکشان

شکسته پر و بالم و در هبوط !

حسین دشتی

عشق تو

عشق تو مرا ز پا در آورد

از ناوک مژه خنجر آورد

زد تیر بلا به قلبم افسوس

صد کشته چو من به کشور آورد .

حسین دشتی

شاه جهان

سپیده سر زد و یارم نیامد

سحر بگذشت و دلدارم نیامد

امین و مونس جانم نیامد

به دشت تشنه بارانم نیامد

رسانش ای خدا که آزرده گشتم

به کوی عاشقی  آواره گشتم

امیدم را مکن نومید یا رب

که افتادم کنون از تاب و از تب

خزان عمر ما را کن بهاری

خدایا مردم از چشم انتظاری

امانتدار خوبی بود دلدار

دل ما را بگشتی او خریدار

نهان هرگز نخواهم ساخت مهرش

چرا با عاشقش گردیده قهرش ؟

مسلمانان به گوش او رسانید

به وصفش گفته ام : شاه جهانید .

حسین دشتی

فردا

فردا چو بیاید خبری خواهد بود

بر ساقه ی گلها تبری خواهد بود

می نوش و بدان که بهترین کار آنگه

از دار جهان بی خبری خواهد بود .

حسین دشتی