افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

یار آمد

یار آمد ، آتشی انداخت در جان همه

سوخت یکسر خرمن تقوی و ایمان همه

جز من شوریده اش کزلطف او دستم تهی است

خنده ها و مهربانیها بفرمود او به دامان همه

بهر ما تک بیت هزلی و برای دیگران

بلبل شوریده ای گشت و غزلخوان همه

بر کویر روح من یک قطره اش آبی نبود

از برای دیگران ابر است و باران همه

در دل زارم همه تیغ جفا روییده است

صد طراوت بر رقیبان و بهاران همه

یار ! ما را هیچ انگاشتی اما بدان

یک طرف ما ، یک طرف هم جان نثاران همه .

حسین دشتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد