افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

فالگیر

1

زن کولی کف دستم نظر کرد

مرا از عشق دلدارم خبر کرد

بفرمود او نصیحت ها که فرزند

به راه عاشقی باید خطر کرد

2

زن کولی فراق یار ما گفت

ز هجران رخ دلدار ما گفت

نشانی از دل شوریده ام داد

به زودی لحظه ی دیدار ما گفت

3

زن کولی بگفتا ای پسر هی

نیفتی جان من در دردسر هی

صراط مستقیمت راه عشق است

بجز شوریدگی نبود به سر هی

4

زن کولی بگفتا سرنوشتت؟

به پیشانی خدا عاشق نوشتت

همه عمرت فراق است و جدایی

وصال یار بادا چون بهشتت

5

زن کولی بگفت از عشق جانم

تو را بر صدر این دنیا نشانم

چنان از عشق گردی شهره شهر

ز گمنامی تو را من وارهانم

6

زن کولی بگفتا در حقیقت

شود آنچه خدا خواهد نصیبت

به دل رو در ره عشق و طریقت

به سر رو در ره دین و شریعت

7

زن کولی بگفتا از کجایی ؟

- ز بوشهر از دیار آشنایی

: چوطوفان در جهان آواره اما

به پایان می رسد روزی جدایی

8

زن کولی بگفتا طالعت هست

دلت شاد و لبانت پر ز خنده است

به مشهد می روی بهر زیارت

گمانم نذر و عهدی گردنت هست

9

حسین دشتی


نظرات 1 + ارسال نظر
ولی یکشنبه 4 آبان 1399 ساعت 20:51 https://book-market.blogsky.com/

خیلی زیبا بود

سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد