ققنوس گشوده پر زآتش
دنیا شده پر شرر زآتش
ای جغد سیاه ظلمت شب
باید بکنی حذر زآتش
*
شاهنشه ماست چون سیاهوش
بگذشته چوسان دگر زآتش
صد رستم یل ز پاسداران
هرگز نکنند حذر زآتش
*
چون لشکر روم هجوم آرد
خواهد بزند ضرر زآتش
سورنای دگر ز خاک ایران
برخیزد و همسفر زآتش
*
خورشید وطن همیشه روشن
استاره و هم قمر زآتش
روییده به باغ کشور دل
سروی بودش ثمر زآتش
*
باید که ز آسیا بترسند
اسکندریان ! حذر زآتش
دارای غمیم و کوه دردیم
ترسی نبود دگر زآتش
*
صد مرد چو آرش است اینجا
در دست کمان و سر زآتش
تا جان بدهد به راه ایران
ققنوس هم او و پر زآتش
*
رفتند اگر چه پهلوانان
در دل غم و چشم تر زآتش
روییده دوباره صد یل و گیو
از خاک وطن ، گهر ز آتش
*
حسین دشتی