ملک دل را عشق تو تاراج برد
لشکری آورد و تخت و تاج برد
آس دل بودیم و در بازی دهر
زیر شمشیر دو لوی خاج برد
سرو آزاده بٌدم در طرف جوی
با تبر بشکست و همچون کاج برد
هم به غارت برد و هم در بند کرد
آن دل زاری که هاج و واج برد
روح احساس مرا هر نیمه شب
در بغل بگرفت و تا معراج برد
در دلم بنشست و با خیر و خوشی
تا همیشه بر همین منهاج برد .
حسین دشتی