افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

نوگل تبار

در سوگ شادروان عبدالحسین ستارپناهی

****

به سوگت نوگل ایل و تبارم

نباید کز دو دیده خون ببارم ؟

ز این محنت سرا دل کندی اما

هنوزم رفتنت باور ندارم

فلک داغی به دلهامان نهاده

که تا صبح قیامت اشکبارم

شبی که ماه شد از دیده پنهان

جهان خالی ز مهر شهریارم

به تن رخت عزا پوشیدم از آنک

ز داغ رفتن گل سوگوارم

چه می شد ای فلک بر جای ندبه

سماعی بود و بانگ یار یارم

تبار گله گیری غرق اندوه

برون شد از کفش زلف نگارم

بگو ای سینه ها ، آهی جگر سوز

بگو ای دیده ها ، تا من ببارم

چو خندان یار ما رفته است از دست

به دیده اشک و در دل غصه دارم

چو از آیین ما پرسند فردا

بگویم خانه زاد هشت و چهارم

به محشر مصطفی (ص)باشد شفیعم

بتول (ع) و حیدر (ع) پرهیزگارم

علی ( ع) دست محبان گیر ، آقا

که خاک پای شاه ذوالفقارم

مرا عبد حسینت نام کردند

که باشد نوکری ا ش اعتبارم

شهیدان به خون غلطان دوران

کنون در جمعتان پا می گذارم


حسین دشتی








نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد