-
متروپل آبادان
شنبه 14 خرداد 1401 20:23
ای شهر فتاده چنگ گرگان ای معدن عشق ، ای آبادان خاک تو مقدس است از آن روی آمیخته با خون شهیدان . حسین دشتی
-
ناله نی
سهشنبه 27 اردیبهشت 1401 00:12
برای مرحوم استاد هاشم فرید **** از فراقت نی بنالیده است دوش سازها از رفتن تو در خروش نیک مردی رفت از دار جهان از دف و تار این ندا آمد به گوش . حسین دشتی
-
دام
جمعه 16 اردیبهشت 1401 21:53
عاشق روی تو ما را ساختند بعد از آن دل را به غم آراستند از شراب نرگس چشمان تو مست کردند و به دام انداختند . حسین دشتی
-
معلم
یکشنبه 11 اردیبهشت 1401 23:30
معلم ، مهربانی همچو مادر کلام تو همه قند است و شکر به لوح دل نوشتم نامت ای جان به یاقوت و به الماس و به گوهر به راه مدرسه رفته است با عشق اگر چه ز آسمان باریده خنجر نثار مقدمت از جان و از دل بریزم من همه گلهای قمصر به من آموختی علم و ادب را بود شغل تو مانند پیمبر بفرموده است : من علمنی حرف و قد صیرنی عبدا" ، حیدر...
-
دانای راز
یکشنبه 11 اردیبهشت 1401 23:02
از سقیفه تا به محراب نماز همچو شمعی سوخت در سوز و گداز استخوانش در گلو خارش به چشم درب شهر علم آن دانای راز . حسین دشتی
-
کاسه شیر
یکشنبه 11 اردیبهشت 1401 22:57
یتیمی کاسه ی شیری به بر داشت به لب با سوز دل ذکر پدر داشت میان کوچه های کوفه تنها ز تیغ سمی کافر خبر داشت . حسین دشتی
-
هر شب
پنجشنبه 1 اردیبهشت 1401 00:07
بدوش انبان نانی داشت هر شب به لب ها خنده ها می کاشت هر شب یتیمان را به سر ، دست نوازش ز دلها غصه ها برداشت هر شب . حسین دشتی
-
باد
سهشنبه 30 فروردین 1401 23:25
چون در سفری ، خدا به همراهت باد لبهای تو خندان و دلت بادا شاد ماییم درخت پای بسته به کویر تو خانه به خانه در گذر همچون باد . حسین دشتی
-
بوسه
سهشنبه 30 فروردین 1401 00:41
زیبا ترینم بوسه ای مهمان من باش دست نوازش بر دو زلفت بود ایکاش محبوب من از هجر تو صحراست عالم فصل بهار من تویی ، باران من باش . حسین دشتی
-
سفر
سهشنبه 30 فروردین 1401 00:37
ای یار به ترکیه برفتی ، سفرت خوش هر چند دل ما بشکستی ، سفرت خوش هر جا که روی ، گوشه ی قلبم وطن توست رفتی و به ما هیچ نگفتی ، سفرت خوش . حسین دشتی
-
دلبر من
سهشنبه 30 فروردین 1401 00:34
دیشب تو را در خواب دیدم ، دلبر من فریاد شوق از دل کشیدم ، دلبر من طاووس زیبایی خرامان بود در دشت وصل تو را داده نویدم ، دلبر من . حسین دشتی
-
غریب
سهشنبه 30 فروردین 1401 00:29
ز گلشن سرا پر کشید عندلیب کریمی طلب شهرت ، اسمش غریب غلام ِ حسین است نام پدرش به رضوان الله ، هر دو قریب شفیعش به عقبا امامی است که ز خاکش دمد تا ابد بوی سیب دریغا که رفت از کف ما حبیب صد افسوس رفت از بر ما غریب. حسین دشتی
-
نوروز1401
سهشنبه 30 فروردین 1401 00:24
ای صبا از جانب دشتی به یارانش بگو آزومندلب خندانم و سالی نکو پر ز شور و شادی و عشق و امید در کنار خانواده شاد و گرم گفتگو . حسین دشتی
-
عمو عیسی گله گیریان
جمعه 20 اسفند 1400 20:22
به مانند عمو خندان لبی کو ؟ چنان پر شور و در تاب و تبی کو ؟ سراسر کهکشانها را بگردی مثال ماه رویش کوکبی کو ؟ حسین دشتی
-
نوگل تبار
چهارشنبه 18 اسفند 1400 22:13
در سوگ شادروان عبدالحسین ستارپناهی **** به سوگت نوگل ایل و تبارم نباید کز دو دیده خون ببارم ؟ ز این محنت سرا دل کندی اما هنوزم رفتنت باور ندارم فلک داغی به دلهامان نهاده که تا صبح قیامت اشکبارم شبی که ماه شد از دیده پنهان جهان خالی ز مهر شهریارم به تن رخت عزا پوشیدم از آنک ز داغ رفتن گل سوگوارم چه می شد ای فلک بر جای...
-
آتش عشق
شنبه 14 اسفند 1400 22:02
فروزان ز آتش عشق است قلبم میان بی دلان گرم نبردم رقیبان را یکا یک کشتم ، اما به قلب سنگ تو راهی نبردم . حسین دشتی
-
فروغ زندگی
شنبه 14 اسفند 1400 21:39
شمع عمر مادرم چون شد خموش آسمان تاریک شد ، دل در خروش رفت از دستت فروغ زندگی آمد از افلاک این آوا به گوش . حسین دشتی
-
سوگواره
شنبه 14 اسفند 1400 21:36
یک سال گذشت از سفر بابایم بی مهر رخش در این جهان تنهایم در گلشن زندگی ز طوفان اجل پژمرده بشد غنچه گل زیبایم . حسین دشتی به مناسبت اولین سال درگذشت مرحوم پدر
-
دل من
دوشنبه 9 اسفند 1400 19:46
دل مجنون صفتم باز به یادت افتاد باز در فکر گل چهره ی شادت افتاد بی کس و کار نباشد دلکم وقتی که بر سرش سایه ی لیلای سعادت افتاد . حسین دشتی
-
چه می خواهی
یکشنبه 1 اسفند 1400 21:11
پاک تر ز عشق من ای یار ، چه میخواهی تو ؟ یاور و مونس و غمخوار ، چه میخواهی تو ؟ تا به کی در شک و تردید و خیالی ای جان دلم از مهر تو سرشار ، چه میخواهی تو ؟ حسین دشتی
-
ای کاش
پنجشنبه 28 بهمن 1400 20:19
دلم ای کاش راهی بر دلت داشت هزاران غنچه از باغ گلت داشت دلم خسته شد از تکرار رویا که دست آرزو بر کاکلت داشت . حسین دشتی
-
ساده دل
سهشنبه 26 بهمن 1400 21:27
تو چه ساده و زلالی دلکم ! به قیل و قالی که بگفته ای تو رازت به رقیب لا ابالی ز چه بدتر آنکه یارت به رقیب گفته باشد که وصال ما پس از این بودش دگر محالی تو که آیه ی جلالی تو که آخر جمالی به چه حکم کردی ای جان نه جواب و نه سوال ی به کویر دل زعشقت بنشانده ام نهالی به امید جنگلی سبز اگرش دهی مجالی دل ما به بند کردی گیسویت...
-
روز پدر
سهشنبه 26 بهمن 1400 03:15
روز پدر آمد و بابا نبود خنده به لب هیچ هویدا نبود پار برفت از کف من ، مهر او آه خدا ، کاش که فردا نبود . حسین دشتی
-
دیدار
جمعه 22 بهمن 1400 20:25
به دیدارم بیا یک شب به رویا که بس دلتنگتم ای یار زیبا چو لب بگشایی ای جانا به صحبت شوم گوش ای عزیز من ، سرا پا حسین دشتی
-
شمع و پروانه
شنبه 16 بهمن 1400 22:34
سحرگاهی به فکر یار بودم به یاد لحظه ی دیدار بودم چو شمع یاد او پرتو فشاند من آن پروانه ی غمخوار بودم . حسین دشتی
-
الحمدلله
شنبه 16 بهمن 1400 22:09
سحرگاهی که از کویت گذشتم ز هجر روی تو شعری نوشتم پس از عمری که رفت ، الحمدلله کنونم ساکن دیر کنشتم . حسین دشتی
-
دلخسته
شنبه 16 بهمن 1400 22:06
هوای وصل یارم کرده بودم بسی دلخسته و افسرده بودم چه می شد قدرتی پروردگارا که از دل یاد پاکش برده بودم . حسین دشتی
-
یقین
شنبه 16 بهمن 1400 21:58
یقینم شد که در دنیا غریبم اسیر لحظه ی شوم فریبم دمی آیی به بالینم که دیگر ندارد راه درمانی طبیبم . حسین دشتی
-
عشق تو
یکشنبه 10 بهمن 1400 22:18
ملک دل را عشق تو تاراج برد لشکری آورد و تخت و تاج برد آس دل بودیم و در بازی دهر زیر شمشیر دو لوی خاج برد سرو آزاده بٌدم در طرف جوی با تبر بشکست و همچون کاج برد هم به غارت برد و هم در بند کرد آن دل زاری که هاج و واج برد روح احساس مرا هر نیمه شب در بغل بگرفت و تا معراج برد در دلم بنشست و با خیر و خوشی تا همیشه بر همین...
-
عکس پروفایل
چهارشنبه 6 بهمن 1400 00:14
ای یار ، بلا و ناز و رعنا شده ای در کنج دلم همیشه پیدا شده ای عکس پروفایل تو چه زیبا شده بود ماهی ! ز پس ابر هویدا شده ای . حسین دشتی